بانوی من!
سفره غربتم را در کنار حرم امن تو گشودم و در میان اعجاز نورانی حضور تو، سفره دلم لبریز آرامش گشت.
و این گونه بودکه دانستم چرا مردم ایران زمین فرسنگها را پشت سر میگذارند تا به تو برسند و در حریم مقدس تو به دور از تمام دلواپسی ها، لحظه ای بیاسایند و از چشمه سار شناخت تو به معنای حیات و عشق برسند.
چون آهوی رمیده به حضور سبزت پناه می آورند، تا در عصر آهن و مرگ معنویت، آیه های شفاف روشنی رادر گوش جانشان زمزمه کنی و خوشا به حال کسی که زمزمه روحانی تو را درک کند و رستگار دنیا و آخرت گردد.
تو نگین انگشتر شهر قم هستی و از بزرگترین افتخارات مردم قم این است که یکی از درهای بهشت از این شهر باز می شود. و آن کس که تو را زیارت کند، در حالی که مقام تو را درک کند، بهشت را جایزه گرفته است.1
……………………………
1. عیون اخبارالرضا،ج2، ص660

به قلم همسرم: مجتبی استادمیرزایی

کلیدواژه ها: روشنای قم
   پنجشنبه 6 تیر 1398نظر دهید »

 

 

ما را دریاب بانو!

آمده ام تا لحظاتی سر بر دوش بانویی بگذارم که مأمن آرامش دل مردم در شهر قم است. آمده ام سنگینی بغضم را در آغوش معنوی حضرت معصومه(س) بشکنم.

بانوی من! دلتنگم از روزگار، دلگیرم از زمانه، آشوبم از حیرت دورانی که همه چیز بوی مادیت و دنیاگرایی می دهد.

شاکی ام از دلم که قرار ندارد و لحظه ای آرام نمی گیرد. دلم مملو از درد است. به هر جای شهر که می نگرم زخمی بر زخمهای دلم افزوده می شود و سوزش زخمهای کهنه شدت می گیرد.

در کوچه و خیابان که قدم می نهم، چهره های آرایش کرده زنان و دختران آزارم می دهد. عروسک هایی زنده در پشت میز، در فروشگاه و پاساژ و اداره و مکانهای عمومی در حال خودنمایی هستند. جامعه با زنان چه کرده است بانو!! صدای موسیقی در استخر و ورزشگاه و پارک و مکانهای عمومی بیداد می کند! مجالس شادی مملو از گناه شده است. حتی مجالس برخی مذهبی ها با آلات موسیقی و رقص همراه گشته است، آن هم به نام مولودی خوانی برای ائمه! آیا اینجا کشور اسلامی است، واقعا گاهی شک می کنم.؟؟؟!!!!

دردم را به که بگویم که اتهام سخت گیر بودن به من نزند! مرا نصیحت نکند که خواهرم به روز باش! دوست گلم، سخت نگیر، بگذار دخترت لذت دنیا را بچشد؟!

چگونه در عصری که تنوع امکانات و زرق و برق های دنیا جلوه نمایی می کنند، تفریحی برای فرزندم رقم بزنم؟ نیازش به شادی را چگونه پاسخ گویم که با گناه آمیخته نگردد؟؟ با چه ضمانتی فرزندم را به مدرسه بفرستم تا به اصطلاح تعلیم و تربیت بیاموزد؟ به دست کدام معلم؟؟ به دست  کدام مدیر؟؟ وقتی هزینه مدارس غیرانتفاعی مذهبی نیز سر به فلک می کشد.

بانو جان! در عصری به سر می بریم که به عنایت شما سخت محتاجیم. به دعای خیرتان نیاز مبرم داریم. بانوی ایران! مسلمانان در دریای مشکلات غوطه ورند. به خدا قسم مظلومیت امروز اسلام، کم از عصر شما ندارد. هنوز هم کوفیانی هسند که پیمان شکستند. و شاید بدتر از آن جاهلیت عصر پیامبر جای خود را به جاهلیت مدرن داده است. هنوز هم قوم بنی اسرائیل مصداق دارد و بهانه تراشی برای گناه یادآور قوم موسی است. همجنس گرایی قوم لوط دوباره به جامعه رو آورده است. انگار تاریخ در حال تکرار است. اما با شدت بیشتر!

 مضطر شده ایم بانو! دلمان منجی می خواهد! دلمان برای حضور آقایمان بهانه می گیرد. عمه سادات! به جان برادرت امام رضا(ع) نظر عنایتی کن بانو! واسطه ای باش تا خدا دلهای مضطر ما را با ظهور مولا التیامی ببخشد. ما را دریاب بانو!

اللهم عجل لولیک الفرج

آمین

 

کلیدواژه ها: دلنوشته, معصومه

موضوعات: حضرت معصومه
   چهارشنبه 5 تیر 13989 نظر »
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
من عاشق پژوهشم و مجدانه و صبورانه در این عرصه تلاش می کنم. افتخارم اینه که محوریت پژوهشهام، قرآن و اهل بیته، با یه رویکرد جامعه شناسی. امیدوارم که مورد پسند امام عصر عجل الله و قابل استفاده برای عموم باشه.
جستجو